ساریناسارینا، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

سارینا اسمان کوچک خانه ام

ارزو ها

میخواهم در این جا براي تو از بزرگ‌ ترین اقتدار انسان بگویم. قدرتی که می‌تواند زندگی را دگرگون کند. اما پیش از آن به داستان زیر توجه کن: پادشاهی بزرگ در سرزمینی پهناور فرمانروایی می‌کرد، او به شدت شیفته‌ قدرت بود و به همین جهت سپاهیان بسیاری تعلیم داده و نتیجتاً سپاه بزرگی آراسته بود. هر روز به عشق بزرگ‌تر کردن سپاه خود از خواب برمی‌خاست، از آنها بازدید می‌کرد و به فرماندهان سپاه می‌گفت آنها را سرشماری کنند و فنون جدید جنگاوری را به آنها بیاموزند. این روند ادامه داشت تا اینکه فرماندهان سپاه متوجه ‌یک اتفاق عجیب شدند. اینکه هر روز از تعداد سربازان سپاه ‌یکی کم می‌شود یا بهتر بگویم ناپ...
16 خرداد 1392

بوسه

بوسه... گر بوسه می خواهی بیا، یک نه، دوصد بستان برو اینجا، تن بیجا بیا، زینجا، سراپا جان برو صد بوسه ی تر بخشمت، از بوسه بهتر بخشمت اما ز چشم دشمنان، پنهان بیا، پنهان برو هرگز مپرس از راز من، زین ره مشو دمساز من گر مهربان خواهی مرا، حیران بیا، حیران برو در پای عشقم جان بده، جان چیست؟ بیش از آن بده گر بنده ی فرمانبری، از جان پی فرمان برو امشب چو شمع روشنم، سر می کشد جان از تنم جان برون از تن منم، خامش بیا، سوزان برو بنگر که راز حق شدم، زیبایی مطلق شدم درچهره ی"سیمین" نگر، با جلوه ی جانان برو   دوستت دارم عزيزم   ...
16 خرداد 1392
1