ساریناسارینا، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

سارینا اسمان کوچک خانه ام

از نامه های بابا لنگ دراز به جودی ابوت

1390/11/12 10:51
نویسنده : مادر
189 بازدید
اشتراک گذاری

جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای ازمردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتربه هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند....

جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای ازمردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتربه هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند کهشاید نتوانند به مقصد برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند. دیر یا زود آدم پیرو خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوهاو اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصتوزمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد. ... جودی عزیزم! درست است، ما به اندازهخاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم. هرچهخاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود. پس هرکسی رابیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادیبسازیم تا بتوانیم دردلش ثبت شویم.

دوستدارتو : بابالنگدراز

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)